سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 0
بازدید دیروز : 3
کل بازدید : 109952
کل یادداشتها ها : 137
خبر مایه


1 2 3 >

غیبت صغرى و کبرى

چنانکه گفتیم، غیبت امام مهدى به دو دوره تقسیم مى‏شود: «غیبت صغرى‏» و «غیبت کبرى‏» .

غیبت صغرى از سال 260 هجرى (سال شهادت امام یازدهم) تا سال 329 (سال در گذشت آخرین نایب خاص امام) یعنى حدود 69 سال بود. (22) در دوران غیبت صغرى، ارتباط شیعیان با امام بکلى قطع نبود و آنان، به گونه‏اى خاص و محدود، با امام ارتباط داشتند.

توضیح آنکه: در طول این مدت، افراد مشخصى (که ذکرشان خواهد آمد) به عنوان «نایب خاص‏» با حضرت در تماس بودند و شیعیان مى‏توانستند به وسیله آنان مسائل و مشکلات خویش را به عرض امام برسانند و توسط آنان پاسخ دریافت دارند و حتى گاه به دیدار امام نائل شوند. از اینرو مى‏توان گفت در این مدت، امام، هم غایب بود و هم نبود.

این دوره را مى‏توان دوران آماده سازى شیعیان براى غیبت کبرى دانست که‏طى آن، ارتباط شیعیان با امام، حتى در همین حد نیز قطع شد و مسلمانان موظف شدند در امور خود به نایبان عام آن حضرت، یعنى فقهاى واجد شرائط و آشنایان به احکام اسلام، رجوع کنند.

اگر غیبت کبرى یکباره و ناگهان رخ مى‏داد، ممکن بود موجب انحراف افکار شود و ذهنها آماده پذیرش آن نباشد. اما گذشته از زمینه سازیهاى مدبرانه امامان پیشین، در طول غیبت صغرى، بتدریج ذهنها آماده شد و بعد، مرحله غیبت کامل آغاز گردید. همچنین امکان ارتباط نایبان خاص با امام در دوران غیبت صغرى، و نیز شرفیابى برخى از شیعیان به محضر آن حضرت در این دوره، مسئله ولادت و حیات آن حضرت را بیشتر تثبیت کرد. (23)

با سپرى شدن دوره غیبت صغرى، غیبت کبرى و دراز مدت امام آغاز گردید که تا کنون نیز ادامه دارد و پس از این نیز تا زمانى که خداوند اذن ظهور و قیام به آن حضرت بدهد، ادامه خواهد داشت.

غیبت دو گانه امام دوازدهم، سالها پیش از تولد او توسط امامان قبلى، پیشگویى شده و از همان زمان توسط راویان و محدثان، حفظ و نقل و در کتابهاى حدیث ضبط شده است که به عنوان نمونه به نقل چند حدیث در این زمینه اکتفا مى‏کنیم:

1-امیر مؤمنان-علیه السلام-فرمود:

[امام]غایب ما، دو غیبت‏خواهد داشت که یکى طولانى‏تر از دیگرى خواهد بود. در دوران غیبت او، تنها کسانى در اعتقاد به امامتش پایدار مى‏مانند که داراى یقینى استوار و معرفتى کامل باشند. (24) -امام باقر-علیه السلام-فرمود:

[امام]قائم دو غیبت‏خواهد داشت که در یکى از آن دو، خواهند گفت: او مرده است... (25)

3-ابو بصیر مى‏گوید: به امام صادق-علیه السلام-عرض کردم: امام باقر مى‏فرمود: قائم آل محمد صلى الله علیه و آله و سلم دو غیبت‏خواهد داشت که یکى طولانى‏تر از دیگرى خواهد بود.

امام صادق-علیه السلام-فرمود: بلى، چنین است... (26)

4-حضرت صادق-علیه السلام-فرمود:

امام قائم دو غیبت‏خواهد داشت: یکى کوتاه مدت و دیگرى دراز مدت... (27)

سیر تاریخ، صحت این پیشگوییها را تایید کرد و همچنانکه پیشوایان قبلى فرموده بودند، غیبتهاى دوگانه امام عینیت‏یافت.

نواب خاص (28)

نایبان خاص حضرت مهدى در دوران غیبت صغرى، چهار تن از اصحاب با سابقه امامان پیشین و از علماى پارسا و بزرگ شیعه بودند که «نواب اربعه‏» نامیده شده‏اند. اینان به ترتیب زمانى عبارت بودند از:

1-ابو عمرو عثمان بن سعید عمرى، 2-ابو جعفر محمد بن عثمان بن سعید عمرى، 3-ابو القاسم حسین بن روح نوبختى، 4-ابو الحسن على بن محمد سمرى.

البته امام زمان-علیه السلام-وکلاى دیگرى نیز در مناطق مختلف مانند: بغداد، کوفه، اهواز، همدان، قم، رى، آذربایجان، نیشابور و... داشت که یا به وسیله این چهار نفر، که در راس سلسله مراتب وکلاى امام قرار داشتند، امور مردم را به عرض حضرت مى‏رساندند (29) و از سوى امام در مورد آنان «توقیع‏» هایى (30) صادر مى‏شده است. (31) و یا-آن گونه که بعضى از محققان احتمال داده‏اند-سفارت و وکالت این چهار نفر، وکالتى عام و مطلق بوده ولى دیگران در موارد خاصى وکالت و نیابت داشته‏اند (32) . مانند:

محمد بن جعفر اسدى، احمد بن اسحاق اشعرى قمى، ابراهیم بن محمد همدانى، احمد بن حمزة بن الیسع (33) ، محمد بن ابراهیم بن مهزیار (34) ، حاجز بن یزید، محمد بن صالح (35) ، ابو هاشم داود بن قاسم جعفرى، محمد بن على بن بلال، عمر اهوازى، و ابو محمد وجنائى (36) .

1-ابو عمرو عثمان بن سعید عمرى

عثمان بن سعید از قبیله بنى اسد بود و به مناسبت‏سکونت در شهر سامراء، «عسکرى‏» نیز نامیده مى‏شد. در محافل شیعه از او به نام «سمان‏» (-روغن فروش) یاد مى‏شد، زیرا به منظور استتار فعالیتهاى سیاسى، روغن فروشى مى‏کرد و اموال متعلق به امام را، که شیعیان به وى تحویل مى‏دادند، در ظرفهاى روغن قرار داده به محضر امام عسکرى مى‏رساند. (37) او مورد اعتماد و احترام عموم شیعیان بود. (38) گفتنى است که عثمان بن سعید قبلا نیز از وکلا و یاران مورد اعتماد حضرت هادى و حضرت عسکرى-علیهما السلام-بوده است. «احمد بن اسحاق‏» که خود از بزرگان شیعه مى‏باشد، مى‏گوید:

روزى به محضر امام هادى رسیدم و عرض کردم: من گاهى غایب و گاهى (در اینجا) حاضرم و وقتى هم که حاضرم همیشه نمى‏توانم به حضور شما برسم. سخن چه کسى را بپذیرم و از چه کسى فرمان ببرم؟

امام فرمود: «این ابو عمرو (عثمان بن سعید عمرى) ، فردى امین و مورد اطمینان من است، آنچه به شما بگوید، از جانب من مى‏گوید و آنچه به شما برساند، از طرف من مى‏رساند» .

احمد بن اسحاق مى‏گوید: پس از رحلت امام هادى-علیه السلام-روزى به حضور امام عسکرى-علیه السلام-شرفیاب شدم و همان سؤال را تکرار کردم.

حضرت مانند پدرش فرمود: این ابو عمرو مورد اعتماد و اطمینان امام پیشین، و نیز طرف اطمینان من در زندگى و پس از مرگ من است. آنچه به شما بگوید از جانب من مى‏گوید و آنچه به شما برساند از طرف من مى‏رساند. (39)

پس از رحلت امام عسکرى، مراسم تغسیل و تکفین و خاکسپارى آن حضرت‏را، در ظاهر، عثمان بن سعید انجام داد. (40) نیز همو بود که روزى در حضور جمعى از شیعیان به فرمان امام عسکرى-علیه السلام-و به نمایندگى از طرف آن حضرت، اموالى را که گروهى از شیعیان یمن آورده بودند، از آنان تحویل گرفت و امام در برابر اظهارات حاضران مبنى بر اینکه با این اقدام حضرت، اعتماد و احترامشان نسبت‏به عثمان بن سعید افزایش یافته است، فرمود: گواه باشید که عثمان بن سعید وکیل من است، و پسرش محمد نیز، وکیل پسرم مهدى خواهد بود. (41) همچنین، در پایان دیدار چهل نفر از شیعیان با حضرت مهدى-که شرح آن در اوائل این بخش گذشت-حضرت خطاب به حاضران فرمود:

آنچه عثمان[بن سعید]مى‏گوید، از او بپذیرید، مطیع فرمان او باشید، سخنان او را بپذیرید، او نماینده امام شماست و اختیار با اوست. (42)

تاریخ وفات عثمان بن سعید روشن نیست. برخى احتمال داده‏اند او بین سالهاى 260-267 درگذشته باشد و برخى دیگر فوت او را در سال 280 دانسته‏اند. (43)

پى‏نوشتها:

1) شیخ مفید، الارشاد، قم، مکتبة بصیرتی، ص 346-فتال نیشابورى، روضة الواعظین، الطبعة الاولى، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1406 ه. ق، ص 292-کلینی، اصول کافى، تهران، مکتبة الصدوق، 1381 ه. ق، ج 1، ص 514-طوسی، الغیبة، تهران، مکتبة نینوى الحدیثة، ص 141-طبرسی، اعلام الورى، الطبعة الثالثة، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ص 418-ابن صباغ مالکى، الفصول المهمة، ط قدیم (بى تا) ، ص 310.

در بعضى از مآخذ، تاریخ تولد حضرت، سال 256 هجرى ضبط شده است (صدوق، کمال الدین، قم، مؤسسة النشر الاسلامی (التابعة) لجماعة المدرسین بقم المشرفة، 1405 ه. ق، ص 432-طوسی، الغیبة، ص 139 و 147) و در برخى دیگر، سال 258 (على بن عیسى الاربلى، کشف الغمة، تبریز، مکتبة بنى هاشمى، 1381 ه. ق، ج 3، ص 227-ابن ابی الثلج‏بغدادی، تاریخ الائمة، قم، مکتبة بصیرتی (ضمن مجموعه نفیسه) ، ص 15) ذکر شده است و ابو جعفر محمد بن جریر بن رستم طبری آن را در سال 257 مى‏داند (دلائل الامامة، الطبعة الثالثة، قم، منشورات الرضی، ص 271 و 272) .

2) شیخ مفید، همان کتاب، ص 346-طبرسى، همان کتاب، ص 417-اربلی، همان کتاب، ص 227-ابن صباغ، همان کتاب، ص 310.

3) صدوق، همان کتاب، ص 648-کلینی، همان کتاب، ص 332-مجلسی، بحار الانوار، تهران، المکتبة الاسلامیة، 1393 ه. ق، ج 51، ص 31-34. ولى آیا نهى ائمه از ذکر نام مخصوص آن حضرت، یک اقدام سیاسى مقطعى و مربوط به دوران غیبت صغرى بوده یا اینکه حرمت ذکر نام آن حضرت تا هنگام ظهور و قیامش باقى است؟ در میان علماى شیعه مورد اختلاف است (ر. ک به: حاج میرزا حسین طبرسی نورى، النجم الثاقب، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، باب 2، ص 48 و 49) .

4) طبرسى، همان کتاب، ص 418-ابن صباغ، همان کتاب، ص 310.

5) مسعودى، اثبات الوصیة، الطبعة الرابعة، نجف، المطبعة الحیدریة، 1374 ه. ق، ص 248.

6) ابن صباغ، همان کتاب، ص 310.

7) شیخ مفید، همان کتاب، ص 346-صدوق، همان کتاب، ص 432-طبرسی، همان کتاب، ص 418-مسعودى، همان کتاب، ص 248-فتال نیشابورى، همان کتاب، ص 283-طوسى، همان کتاب، ص 143-محمد بن جریر بن رستم طبرى، همان کتاب، ص 268-ابن صباغ، همان کتاب، ص 310.

8) صدوق، همان کتاب، ص 432 و ر. ک به: روضة الواعظین، ص 292. برخى از محققان معاصر، احتمال داده‏اند که نام او همان نرجس باشد، و اسامى دیگر به جز صقیل را بانوى پیشین او حکیمه دختر امام جواد-علیه السلام-به وى داده باشد (بنا بر روایاتى، او قبلا کنیز حکیمه بوده است) . مردم آن زمان کنیزان خویش را براى خوشامدگویى، به اسامى گوناگون مى‏خواندند و نرجس، ریحانه و سوسن همه اسامى گلها هستند (دکتر حسین جاسم، تاریخ سیاسى غیبت امام دوازدهم، ترجمه دکتر سید محمد تقى آیت اللهى، چاپ اول، تهران، مؤسسه انتشارات امیر کبیر، 1367 ه. ش، ص 114) .

9) فتال نیشابورى، همان کتاب، ص 283-صدوق، همان کتاب، ص 427-مجلسى، همان کتاب، ج 51، ص 12.

10) شیخ مفید، همان کتاب، ص 346.

11) ابن ابی الحدید، شرح الحدید، شرح نهج البلاغة، قاهره، دار احیاء الکتب العربیة، 1960 م، ج 7، ص 94 و ج 10، ص 96.

12) فقیه ایمانى، مهدى، مهدى منتظر در نهج البلاغه، اصفهان، کتابخانه عمومى امیر المؤمنین على-علیه السلام-، ص 23، 39.

تعدادى از این منابع که در دسترس نگارنده است و تولد حضرت مهدى به صراحت در آنها بیان شده، به قرار زیر است:

ابن حجر هیتمى، الصواعق المحرقة، ط 2، قاهره، 1385 ه. ق، ص 208-شبراوى، الاتحاف بحب الاشراف، ط 2، قم، منشورات الرضی، 1363 ه. ش، ص 179-محمد امین بغدادى سویدى، سبائک الذهب فی معرفة قبائل العرب، بیروت دار صعب، ص 78-مؤمن شبلنجى، نور الابصار، قاهره، مکتبة المشهد الحسینی، ص 168-شیخ محمد صبان، اسعاف الراغبین، (در حاشیه نور الابصار) ، ص 141-ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ج 7، ص 274 (حوادث سال 260) -حمد الله مستوفى، تاریخ گزیده، چاپ دوم، تهران، انتشارات امیر کبیر، 1362 ه. ش، ص 207-ابن طولون، الائمة الاثنى عشر، قم، منشورات الرضی، ص 117-ابن صباغ مالکى، الفصول المهمة، (بى تا) ، ص 310-شیخ سلیمان قندوزى، ینابیع المودة، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ج 3، ص 36.

13) صدوق، همان کتاب، ص 434-478. شیخ مفید، همان کتاب، ص 350 و 351-شیخ سلیمان قندوزى، ینابیع المودة، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ج 3، ص 123-125.

14) چنانکه در سیره امام هادى-علیه السلام-نوشتیم،ایوب بن نوح یکى از وکلاى آن حضرت بوده است.

15) طوسى،همان کتاب،ص 204 و ر.ک به:صدوق،همان کتاب،ص 435-مجلسى،همان کتاب،ج 51، ص 346-شیخ سلیمان قندوزى،همان کتاب،ج 3،ص 123-(آیت الله)صافى،لطف الله،منتخب الاثر،تهران،مرکز نشر کتاب،1373 ه.ق،ص 355.

16) شیخ طوسى،همان کتاب،ص 204-نعمانى،الغیبة،تهران،مکتبة الصدوق،ص 154-مجلسى، بحار الانوار،تهران،المکتبة الاسلامیة،1393 ه.ق،ج 51،ص 150 و ر.ک به:اصول کافى، تهران،مکتبة الصدوق،1381 ه.ق،ج 1،ص 337.

17) طوسى،همان کتاب،ص 203-207-صافى،همان کتاب،باب 47،ص 314 و 315.

18) صافى،همان کتاب،فصل 1،باب 8،ص 101،ح 4.

19) (آیت الله)صافى،لطف الله،نوید امن و امان،تهران،دار الکتب الاسلامیة،ص 177 و 178.

20) کلینى،همان کتاب،ج 1،ص 337-طوسى،همان کتاب،ص 202-صدوق،همان کتاب،ص 481-صافى،منتخب الاثر،فصل 2،باب 28،ص 269-نعمانى،همان کتاب،ص 166.

21) صدوق،کمال الدین،باب 44،ص 480،ح 4-مجلسى،همان کتاب،ج 51،ص 152-صافى،منتخب الاثر،فصل 2،باب 25،ص 268،ح 3.

22) مرحوم شیخ مفید آغاز غیبت صغرى را از سال تولد آن حضرت(سال 255)حساب کرده است(الارشاد،ص 346)و با این محاسبه،دوران غیبت صغرى،75 سال مى‏شود.طبعا نظریه مرحوم مفید از این لحاظ بوده است که حضرت مهدى در زمان حیات پدر نیز حضور و معاشرت چندانى با دیگران نداشته و از نظر کلى غایب محسوب مى‏شده است.

گویا بر اساس همین ملاحظه است که محققانى مانند:طبرسى،سید محسن امین،و آیت الله سید صدر الدین صدر نیز آغاز غیبت صغرى را از سال میلاد آن حضرت،و مدت آن را 74 سال دانسته‏اند(اعلام الورى،ص 444-اعیان الشیعة،بیروت،دار التعارف للمطبوعات،ج 2،ص 46-المهدی،بیروت،دار الزهراء،1398 ه.ق،ص 181).

23) صدر،سید صدر الدین،المهدی،بیروت،دار الزهراء،1398 ه.ق،ص 183-پیشواى دوازدهم امام زمان،نشریه مؤسسه در راه حق،ص 38.

24) شیخ سلیمان قندوزى،ینابیع المودة،بیروت،مؤسسة الاعلمی للمطبوعات،ج 3،باب 71، ص 82.

25) نعمانى،همان کتاب،ص 173.

26) نعمانى،همان کتاب،ص 173.

27) نعمانى،همان کتاب،ص 170.نیز ر.ک به:منتخب الاثر،فصل 2،باب 26،ص 251-253.

28) در آن روزگار،به جاى‏«نیابت‏»و«نواب‏»بیشتر تعبیر«سفارت‏»و«سفراء»به کار برده مى‏شد.

29) چنانکه طبق نقل شیخ طوسى،حدود ده نفر در بغداد به نمایندگى از طرف محمد بن عثمان فعالیت مى‏کردند(الغیبة،ص 225).

30) توقیع به معناى حاشیه نویسى است و در اصطلاح علماى شیعه به نامه‏ها و فرمانهایى که در زمان غیبت صغرى از طرف امام به شیعیان مى‏رسیده توقیع گفته مى‏شود.

31) صدر،المهدی،ص 189.

32) امین،سید محسن،اعیان الشیعة،ج 2،ص 48.

33) طوسی،الغیبة،ص 257،258.

34) کلینی،اصول کافی،ج 1،ص 518،ح 5.

35) کلینى،همان کتاب،ص 521،ح 14 و 15.

36) طبرسی،اعلام الورى،ص 444.

37) طوسی،الغیبة،تهران،مکتبة نینوى الحدیثة،ص 214.

38) طوسی،همان کتاب،ص 216.

39) طوسی،الغیبة،ص 215.

40) طوسی،همان کتاب،ص 216.

41) طوسى،همان کتاب،ص 216.

42) طوسی،همان کتاب،ص 217.

43) دکتر حسین،جاسم،تاریخ سیاسى غیبت امام دوازدهم،ترجمه دکتر سیدمحمد تقى آیت اللهی،چاپ اول،تهران،مؤسالحدید، شرح نهج البلاغة، قاهره، دار احیاء الکتب العربیة، 1960 م، ج 7، ص 94 و ج 10، ص 96.

12) فقیه ایمانى، مهدى، مهدى منتظر در نهج البلاغه، اصفهان، کتابخانه عمومى امیر المؤمنین على-علیه السلام-، ص 23، 39.

تعدادى از این منابع که در دسترس نگارنده است و تولد حضرت مهدى به صراحت در آنها بیان شده، به قرار زیر است:

ابن حجر هیتمى، الصواعق المحرقة، ط 2، قاهره، 1385 ه. ق، ص 208-شبراوى، الاتحاف بحب الاشراف، ط 2، قم، منشورات الرضی، 1363 ه. ش، ص 179-محمد امین بغدادى سویدى، سبائک الذهب فی معرفة قبائل العرب، بیروت دار صعب، ص 78-مؤمن شبلنجى، نور الابصار، قاهره، مکتبة المشهد الحسینی، ص 168-شیخ محمد صبان، اسعاف الراغبین، (در حاشیه نور الابصار) ، ص 141-ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ج 7، ص 274 (حوادث سال 260) -حمد الله مستوفى، تاریخ گزیده، چاپ دوم، تهران، انتشارات امیر کبیر، 1362 ه. ش، ص 207-ابن طولون، الائمة الاثنى عشر، قم، منشورات الرضی، ص 117-ابن صباغ مالکى، الفصول المهمة، (بى تا) ، ص 310-شیخ سلیمان قندوزى، ینابیع المودة، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ج 3، ص 36.

13) صدوق، همان کتاب، ص 434-478. شیخ مفید، همان کتاب، ص 350 و 351-شیخ سلیمان قندوزى، ینابیع المودة، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ج 3، ص 123-125.

14) چنانکه در سیره امام هادى-علیه السلام-نوشتیم،ایوب بن نوح یکى از وکلاى آن حضرت بوده است.

15) طوسى،همان کتاب،ص 204 و ر.ک به:صدوق،همان کتاب،ص 435-مجلسى،همان کتاب،ج 51، ص 346-شیخ سلیمان قندوزى،همان کتاب،ج 3،ص 123-(آیت الله)صافى،لطف الله،منتخب الاثر،تهران،مرکز نشر کتاب،1373 ه.ق،ص 355.

16) شیخ طوسى،همان کتاب،ص 204-نعمانى،الغیبة،تهران،مکتبة الصدوق،ص 154-مجلسى، بحار الانوار،تهران،المکتبة الاسلامیة،1393 ه.ق،ج 51،ص 150 و ر.ک به:اصول کافى، تهران،مکتبة الصدوق،1381 ه.ق،ج 1،ص 337.

17) طوسى،همان کتاب،ص 203-207-صافى،همان کتاب،باب 47،ص 314 و 315.

18) صافى،همان کتاب،فصل 1،باب 8،ص 101،ح 4.

19) (آیت الله)صافى،لطف الله،نوید امن و امان،تهران،دار الکتب الاسلامیة،ص 177 و 178.

20) کلینى،همان کتاب،ج 1،ص 337-طوسى،همان کتاب،ص 202-صدوق،همان کتاب،ص 481-صافى،منتخب الاثر،فصل 2،باب 28،ص 269-نعمانى،همان کتاب،ص 166.

21) صدوق،کمال الدین،باب 44،ص 480،ح 4-مجلسى،همان کتاب،ج 51،ص 152-صافى،منتخب الاثر،فصل 2،باب 25،ص 268،ح 3.

22) مرحوم شیخ مفید آغاز غیبت صغرى را از سال تولد آن حضرت(سال 255)حساب کرده است(الارشاد،ص 346)و با این محاسبه،دوران غیبت صغرى،75 سال مى‏شود.طبعا نظریه مرحوم مفید از این لحاظ بوده است که حضرت مهدى در زمان حیات پدر نیز حضور و معاشرت چندانى با دیگران نداشته و از نظر کلى غایب محسوب مى‏شده است.

گویا بر اساس همین ملاحظه است که محققانى مانند:طبرسى،سید محسن امین،و آیت الله سید صدر الدین صدر نیز آغاز غیبت صغرى را از سال میلاد آن حضرت،و مدت آن را 74 سال دانسته‏اند(اعلام الورى،ص 444-اعیان الشیعة،بیروت،دار التعارف للمطبوعات،ج 2،ص 46-المهدی،بیروت،دار الزهراء،1398 ه.ق،ص 181).

23) صدر،سید صدر الدین،المهدی،بیروت،دار الزهراء،1398 ه.ق،ص 183-پیشواى دوازدهم امام زمان،نشریه مؤسسه در راه حق،ص 38.

24) شیخ سلیمان قندوزى،ینابیع المودة،بیروت،مؤسسة الاعلمی للمطبوعات،ج 3،باب 71، ص 82.

25) نعمانى،همان کتاب،ص 173.

26) نعمانى،همان کتاب،ص 173.

27) نعمانى،همان کتاب،ص 170.نیز ر.ک به:منتخب الاثر،فصل 2،باب 26،ص 251-253.

28) در آن روزگار،به جاى‏«نیابت‏»و«نواب‏»بیشتر تعبیر«سفارت‏»و«سفراء»به کار برده مى‏شد.

29) چنانکه طبق نقل شیخ طوسى،حدود ده نفر در بغداد به نمایندگى از طرف محمد بن عثمان فعالیت مى‏کردند(الغیبة،ص 225).

30) توقیع به معناى حاشیه نویسى است و در اصطلاح علماى شیعه به نامه‏ها و فرمانهایى که در زمان غیبت صغرى از طرف امام به شیعیان مى‏رسیده توقیع گفته مى‏شود.

31) صدر،المهدی،ص 189.

32) امین،سید محسن،اعیان الشیعة،ج 2،ص 48.

33) طوسی،الغیبة،ص 257،258.

34) کلینی،اصول کافی،ج 1،ص 518،ح 5.

35) کلینى،همان کتاب،ص 521،ح 14 و 15.

36) طبرسی،اعلام الورى،ص 444.

37) طوسی،الغیبة،تهران،مکتبة نینوى الحدیثة،ص 214.

38) طوسی،همان کتاب،ص 216.

39) طوسی،الغیبة،ص 215.

40) طوسی،همان کتاب،ص 216.

41) طوسى،همان کتاب،ص 216.

42) طوسی،همان کتاب،ص 217.

43) دکتر حسین،جاسم،تاریخ سیاسى غیبت امام دوازدهم،ترجمه دکتر سیدمحمد تقى آیت اللهی،چاپ اول،تهران،مؤسسه انتشارات امیر کبیر،1367 ه.ش،ص 155 و 156.

سه انتشارات امیر کبیر،1367 ه.ش،ص 155 و 156.


  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ